
سلام دوستان عزیز. به دلیل مشکلات در سایت پرشین بلاگ و تا درست شدنش من به طور موقت اینجا آپدیت کردم

خورشید که غروب می کند ، اشک در چشمانم سرازیر می شود …
خورشید که غروب می کند، خود به خود دلم گرفته می شود …
خورشید که غروب می کند ، آتش دلم سرد سرد می شود …
خورشید که غروب می کند، یاد و خاطره هایی که با هم داشتیم در ذهنم تکرار می شود …
خورشید که غروب می کند ، اسم تو را دائم پیش خودم تکرار می کنم …
خورشید که غروب می کند ، دستهایم آرزوی دست های تو را دارند …
خورشید که غروب می کند، چشمهایم آروزی دیدن چشمهای تو را دارند …
خورشید که غروب می کند، آرزوی شنیدن صدای تو را دارم …
کاش غروبی فرا نرسد که تو در کنارم نباشی …!
آنوقت پایان زندگی عاشقانه من خواهد بود! …

|